|
یک شنبه 5 مرداد 1393برچسب:, :: 13:29 :: نويسنده : الهام
♥•٠· من یک دخترم
آن چه را فله میفروشند که زیادی آزاد باشد .نمونه اش "سبزی خوردن"! ♥•٠· ![]()
یک شنبه 5 مرداد 1393برچسب:, :: 13:16 :: نويسنده : الهام
مَن از نَســــل لِـــــیلی ام... مَن از جِنـــس شــــیرینَم... مَن دُخــــــترم... با تمام حساســـیت های دُخترانه ام... با تَلنگری بارانـــی میشوم... با جُـــــمله ای رام میشوم... با کَلـــمه ای عــــــاشق میشوم... با پُــــــشت کردنی ویــــــران میشوم... به راحَتی وابَــــــسته میشوم... با پیــــــروزی به اُوج میرسم... هنوز هم با عروسَـــــــکهایم حَرف میزنَم... هنوزم هَم برایِشان لـــالـــایی میخوانَم... من دُخـــــترم... پُر از راز... هرگز مرا نَخواهی دانِــــست... هرگز سَرچِشــمه اَشکــــــهایم را نمی یابی... هرگز مرا نِمیفَــــهمی... مَگر از نَـــــــسلم باشی... مَگر از جِنــــسم باشی... ![]()
جمعه 3 مرداد 1393برچسب:, :: 17:49 :: نويسنده : الهام
"مـــــن" ؛ همینـــــــــــم کـــــــــه هستـــــــــــم .
![]()
جمعه 3 مرداد 1393برچسب:, :: 17:45 :: نويسنده : الهام
نبایدبادوستات بری بیرون.چرا؟چون دختری
![]()
جمعه 3 مرداد 1393برچسب:, :: 17:38 :: نويسنده : الهام
دخترک شانزده ساله بود که برای اولین بار عاشق پسر شد.. پسر قدبلند بود، صدای بمی داشت و همیشه شاگرد اول کلاس بود. دختر خجالتی نبود اما نمی خواست احساسات خود را به پسر ابراز کند، از اینکه راز این عشق را در قلبش نگه می داشت و دورادور او را می دید احساس خوشبختی می کرد. ده سال بعد، روزی دختر به طور اتفاقی شنید که شرکت پسر با مشکلات بزرگی مواجه شده و در حال ورشکستگی است. همسرش از او جدا شده و طلبکارانش هر روز او را آزار می دهند. دختر بسیار نگران شد و به جستجویش رفت.. شبی در باشگاهی، پسر را مست پیدا کرد. دختر حرف زیادی نزد، تنها کارت بانکی خود را که تمام پس اندازش در آن بود در دست پسر گذاشت. پسر دست دختر را محکم گرفت، اما دختر با لبخند دستش را رد کرد و گفت: مست هستید، مواظب خودتان باشید. مرد هفتاد و هفت ساله در حیاط خانه اش در حال استراحت بود که ناگهان نوه اش یک ستاره زیبا را در دستش گذاشت و پرسید: پدر بزرگ، نوشته های روی این ستاره چیست؟ معنای خوشبختی این است که در دنیا کسی هست که بی اعتنا به نتیجه، دوستت دارد ![]()
جمعه 3 مرداد 1393برچسب:, :: 17:29 :: نويسنده : الهام
به خدای لبخند .. ![]()
جمعه 3 مرداد 1393برچسب:, :: 11:21 :: نويسنده : الهام
من بودم ، تو و یک عالمه حرف و ترازویی که سهم تو را از شعرهایم نشان می داد ! کاش بودی و می فهمیدی وقت دلتنگی ، یک آه چقدر وزن دارد ![]()
چهار شنبه 1 مرداد 1393برچسب:, :: 8:7 :: نويسنده : الهام
همیشه دور شدن معنای فراموش کردن نیست، گاهی فرصتی است برای یاداوری.
![]()
چهار شنبه 1 مرداد 1393برچسب:, :: 8:4 :: نويسنده : الهام
در هر ورق زمان نوشته ام به یادت می مانم ، حتی اگر هزار صفحه از تو دور باشم . ![]() ![]() |